#گناهکار

ساخت وبلاگ

#رویای_پروازپرواز در این شهر به رویا شده تبدیلبا ابرهه گویا شده همدست ابابیلباران که نبارید، بگو سنگ ببارداین‌بار سرِاهل شریعت نه سرِ فیلمحکوم به دوزخ همه از بدو تولدآنگونه که بنگاشته در سروه تنزیلما را چه گناهیست که اینگونه سرشتند؟!مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ مفاعیلاصحاب کهف از قفس ظلم رهیدندشد عایدشان خواب ابد با تن قندیلبا قصه و افسانه بغفلت سر کاریمبا وعده حور و دَرَک و قصه هابیلای عشق مگر داد مرا باز ستانیناکرده گناهی که به آدم شده تحمیل#محمد_معدنکن #گناهکار...ادامه مطلب
ما را در سایت #گناهکار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadmadankan بازدید : 13 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 4:42

دلم ز سوز فراقت هزار رنجیده

غمت همیشه گل خنده از لبم چیده

چنان به فکر تو‌مشغولم آنچنان غمناک

دریده شد شب و‌چشمم ز غم نخوابیده...

#محمد_معدنکن

+ نوشته شده در  سه شنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 15:36&nbsp توسط محمد معدنکن  | 

#گناهکار...
ما را در سایت #گناهکار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadmadankan بازدید : 76 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 23:24

شب و ماه و من و ساقی و می امّا بی‌تو

سور و ساتی شده افسوس مهیّا بی تو

نیست لطفی به من از ماه و شب و ساقی و می

حاصلی نیست در این مستی بیجا بی تو

#محمد_معدنکن

#رباعیات

+ نوشته شده در  پنجشنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 2:5&nbsp توسط محمد معدنکن  | 

#گناهکار...
ما را در سایت #گناهکار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadmadankan بازدید : 94 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 23:24

از عشق نگو که دل ز بنیاد نمود

شیرین شدو دل بسی ز فرهاد ربود

در سابقه دهر اگر غور کنی

عاشق کش ظالم است این چرخ کبود

#محمد_معدنکن

+ نوشته شده در  یکشنبه دهم دی ۱۳۹۶ساعت 1:37  توسط محمد معدنکن  | 
#گناهکار...
ما را در سایت #گناهکار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadmadankan بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 23:51

ای که ما را میکشی با تیر عشق

پای ما را بسته با زنجیر عشق

احتیاجی نیست ما را بندگی

کز ازل هستیم ما درگیر عشق

#محمد_معدنکن
#رباعیات

+ نوشته شده در  یکشنبه دهم دی ۱۳۹۶ساعت 1:38  توسط محمد معدنکن  | 
#گناهکار...
ما را در سایت #گناهکار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadmadankan بازدید : 82 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 23:51

سحر دم زد ز رُخسارَش طلوعی مهر باران شد

شب یلدا به‌سر آمد فروغ صبح خوبان شد

نسیم ارمنستانی به فرهاد این خبر آورد

که دور غم سرآمد،موسم شیرین تباران شد...

#محمد_معدنکن

+ نوشته شده در  جمعه یکم دی ۱۳۹۶ساعت 9:36  توسط محمد معدنکن  | 
#گناهکار...
ما را در سایت #گناهکار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadmadankan بازدید : 100 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:05

به لطف عشق، زلفِ یار سمت شانه مایل شد از او موجی نصیب تشنگان کویِ ساحل شد به حسرت گشت مجنون در پیِ لیلی جهانی را سرآخر نام او دیوانه در جمع محافل شد ز خسرو دلبری ها کرد آن شیرین تبار اَرمَن دمی فرهاد از این چشم آهوی کج خُلق غافل شد فراقی سخت بود امّا به پایان رفت این هجران به تاوان جدایی لحظه ای دیدار حاصل شد به رسم دور گردون سر شد آن شبهای بی ماهی دگر بار آسمان روشن زنور ماه کامل شد سپاس و آفرین بر خالق عشّاق و معشوقان که شیرین ها به فرهادان زلطف او مقابل شد ندانستند راز عشق را کز مبتلایانش بسی عاقل چو مجنون و بسیدیوانه عاقل شد #محمد_معدنکن + نوشته شده در  جمعه یکم دی ۱۳۹۶ساعت 11:32  توسط محمد معدنکن  |  #گناهکار...ادامه مطلب
ما را در سایت #گناهکار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadmadankan بازدید : 90 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:05

از آدم و حوا همگی ملعبه ی عشق پیداست نفهمید کسی فلسفه ی عشق هر نکته که گفتند در این باره غلط بود یعنی که مواجه شده با مغلطه ی عشق آگاه کسی گر شده گاهی ز معما عاجز ز معانی شده از سفسطه ی عشق معلوم نشد عاشق این قصه کدام است لیلاست و یا قیس که شد مضحکه ی عشق حل کرد بسی مساله ها حضرت خیام بیچاره و درمانده شداز مساله عشق نالد ز تو ای عشق همی واصل و مهجور حیران همه از وصل و هم از فاصله عشق گویا ز همانروز که آدم شده ایجاد هستی شده در ولوله از همهمه ی عشق ای عشق،کجایی و چه هستی و که باشی؟ والله ندانست کسی سابقه عشق #محمد_معدنکن + نوشته شده در  سه شنبه پنجم دی ۱۳۹۶ساعت 8:59  توسط محمد معدنکن  |  #گناهکار...ادامه مطلب
ما را در سایت #گناهکار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadmadankan بازدید : 94 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:05

از آنروزی که از مجنون جدا کردند لیلا را گروه فتنه ‌انگیزان بیالودند دنیا را تو میدانی چرا یوسف ز چاه فتنه بیرون شد؟ که تا رسوا کند با چشم‌بیمارش زلیخا را اگر آدم به سیبی میفروشد روضه رضوان نمی‌خواهد بیازارد دل بی‌تاب حوّا را چگونه می‌توان یک کوه را با تیشه‌ای کندن؟ فقط فرهاد میداند زبان سنگ خارا بنام عشق بر دار است هر منصور بر حقی بنام عشق می‌دوزند لبان فرخی‌هارا بنام عشق سودابه هزاران آتش افروزد بسوزاند سیاوُش را،بیالاید هوسها را بنام عشق مجنون را همه دیوانه پندارند بنام عشق میچینند چرا گلهای زیبا را؟ از آنروزیکه آزادی شدش سیگار،افیون شد به سرقت برد با دودش هوای تازه ما را #محمد_معدنکن + نوشته شده در  سه شنبه پنجم دی ۱۳۹۶ساعت 9:3  توسط محمد معدنکن  |  #گناهکار...ادامه مطلب
ما را در سایت #گناهکار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadmadankan بازدید : 104 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:05

من منتظر شب قرارم با تو

تو جام شراب،من خمارم با تو

یک دشت کویر در پی بارشِ عشق

تو صاعقه... من ابر... ببارم با تو

#محمد_معدنکن
#رباعیات

+ نوشته شده در  جمعه هشتم دی ۱۳۹۶ساعت 1:16  توسط محمد معدنکن  | 
#گناهکار...
ما را در سایت #گناهکار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadmadankan بازدید : 93 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:05